شیراز
5 فروردین 1401
شیراز

شیرازیا به چی معروفن ؟

عادات شیرازی ها

گاهی اوقات شما با شنیدن نام یک شهر، یاد چیز خاصی می‌افتید. نکته‌ای که برای هر شهر و البته هر فردی متفاوت است. ممکن است برای یک نفر، آن شهر با تاریخش، برای دیگری با مشاهیرش، برای دیگری با غذاهایش و… و برای برخی دیگر با خاطرات شخصی‌اش، به یاد آورده شود. اما شیراز برای شما یادآور چیست؟! تاریخ باشکوهش، مشاهیر ارزشمندش، هوای مطبوع و دل انگیزش، خوردنی‌های خوشمزه‌اش یا مردم مهمان نوازش؟!  ما می‌خواهیم در این مقاله درباره این صحبت کنیم که شیرازیا به چی معروفن ؟ پس با ما همراه باشید.

پاسپورت دومینیکا

شیراز؛ شهر راز و تاریخ!

اصل و نسب شیرازی ها

بسیاری در جواب اینکه؛ شیرازیا به چی معروفن، میگویند: تاریخ اش! به نظر می رسدکه شیراز با جای دادن آثار تاریخی باشکوهی همچون تخت جمشید، پاسارگاد‌، نقش رستم، نقش رجب در دلش، خیلی از افراد را درون تاریخش غرق می کند! انگار در شیراز، فرو رفتن در خیال های تاریخی سخت نیست. فقط کافیست تا چشمانتان را ببندید و تصور کنید: کوروش هخامنشی یا داریوش اول به تخت نشسته و فرمانروایی می‌کنند.شاید هم شعله های آتش تخت جمشید در چشمان اسکندر را ببینید، یا یزدگرد سومی که به آغوش چوپانی پناه برده و یا ایرانی که در آتش می‌سوزد. تاریخ دوستان، با شیراز کجاها که نخواهند رفت!

فالوده شیرازی معروف تره یا کلم پلو ؟

چرا فالوده شیراز معروفه؟

شیرازیا یه چی معروفن ؟ فالوده یا کلم پلو؟ در این قسمت جواب این سوال بزرگ را خواهیم داد! آن هایی که عاشق ترند، دل‌شان با شنیدن شیراز پر می‌کشد برای تنفس در بهارنارنج‌ها و قدم زدن در لای درختان خیابان قصرالدشت. یا دست در دست معشوق قدم زدن در حافظیه یا سعدیه و خواندن غزلی از آنان… و بعدش رفتن به یکی از کافه‌های معروف شیراز مثلا فردوسی یا هدایت و نوشیدن خیار سکنجبین در هوای بهاری…

اما آن‌هایی که کمی شکموترند که قطعا زیاد هم هستند، شیراز را با فالوده شیرازی پشت ارگ کریم خان یا هر کجای دیگر آن به یاد می‌آورند. وقتی شربت و آبلیموی تازه را روی آن می‌ریزند و آرام آرام هم زده و بر دهان مبارک می‌گذارند. یا شاید هم آن‌ها که کمی گرسنه‌تر هستند و البته می‌خواهند غم‌ها را با شنیدن نام شیراز به باد بسپارند، دل‌شان هوس غمبر پلو یا قنبر پلو کند.

اما چیزی که در میان تمام شکموهایی که عاشق شیراز هم هستند به یاد خواهد آمد به احتمال زیاد خوردن کلم پلوی شیرازی یا دوپیازه آلو به همراه سالاد شیرازی و آبلیموی تازه فراوان پس از پیاده‌روی وچرخ در یکی از موزه‌های شیراز است. به شکموهای محترم توصیه می‌کنم حتما شکرپلوی شیرازی را هم امتحان کنند تا پس از شنیدن نام شیراز، آن را از قلم نیندازند. غذایی لذیذ و البته شیرین که شیرازی‌ها آن را با قیمه می‌خورند و این هیچ ربطی به ریختن قیمه در ماست‌ها نخواهد داشت. مطمئن باشید!

باغ های شیراز بر سر زبان ها!

شیرازیا به چی معروفن؟

اما آن‌هایی که عاشق طبیعتند، داستان‌شان با همه متفاوت است. انتخاب سختی دارند که با شنیدن نام شیراز به عفیف آباد بروند یا ارم، دل‌شان را به دلگشا گره بزنند یا جهان‌نما، نارنجستان قوام را قدم زنان طی کنند یا به دشت ارژن، دریاچه مهارلو و… سر بزنند. بیایید آن‌ها را اذیت نکنیم.همین که بگویند با شنیدن نام شیراز یاد تمام باغ‌های شیراز می‌افتند هم قبول است.

شیراز است و بازار وکیلش!

شیراز را با چی میشناسی؟

اما آخرین دسته آن‌هایی هستند که کمی‌خاص‌ترند و شیراز را  به بافت سنتی و زیبای دوران زندیه به یاد می‌آورند. دوست دارند قدم زنان از ارگ کریم‌ خان به سرای مشیر رفته و آرام آرام در بازاروکیل بیفتند. سرشان را خم و از طاقی حمام وکیل عبور کنند. دست‌های‌شان را به هم زده و از معماری بی نظیر آن کیف کنند. و در نهایت در موزه پارس، مقبره کریم خان را زیارت کنند.

شیراز این گونه است، با شنیدن اسمش هرکس به سمتی پرت شده و آن را با چیزی متفاوت به یاد می‌آورد. حال فکر کنید کسی با نام شیراز خاطرات شخصی نیز داشته باشد! بیایید درباره‌اش صحبت نکنیم و بگذاریم این دسته با شنیدن نام شیراز کمی تنها بمانند. و غرق شوند در شیراز خاطرات‌شان. تنهایی همیشه هم بد نیست! حالا برویم سراغ افسانه های شیراز که شیراز را خیلی معروف کرده است!

شیرازیا به چی معروفن؟ افسانه ها!

افسانه های شیراز

شیراز همانطور که از اسمش پیداست شهر رمز است و راز. و اگر بگویند شیرازیا به چی معروفن؛ می شود گفت افسانه هایشان! یراز، ششهری پر از افسانه‌هایی که در طول تاریخ نقل شده‌اند و دانستن‌شان می‌تواند تور شیراز را برایتان لذت‌بخش‌تر کند.

درخت‌ها هم عروس می‌شوند!

شیرازیا به چی معروفن؟
شیرازیا به چی معروفن ؟ عطر بهار نانج! پس حالا نوبت شنیدن افسانه عروسی بهار نارنج است.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های طبیعی شهر شیراز، درخت‌های بهار نارنج آن است. ویژگی‌ای که باعث شده بسیاری بهترین فصل سفر به شیراز را بهار بدانند. فرقی نمی‌کند کجای شهر باشید، تنها کافیست بهار در شیراز قدم بزنید و چشم‌هاتان را ببندید تا از بوی بهارنارنج‌های پیچیده در فضا لذت ببرید. تقریبا می‌شود گفت خیابانی در شیراز نیست که در آن درخت بهار نارنج نباشد. درختی که برایش افسانه‌ها و حکایت‌هایی هم نوشته‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به افسانه عروسی بهارنارنج اشاره کرد.

همانطور که گفته شد درخت بهار نارنج یکی از المان‌های هویتی شهر شیراز محسوب می‌شود و به همین خاطر برای شیرازی‌ها بسیار مهم و قابل توجه است. به شکلی که پایش را به افسانه‌های محلی شیراز نیز رسانده است. این درخت آنقدر برای شهروندان شیرازی مهم بوده و هست که میوه یا به اصطلاح بار دادن آن نیز برای‌شان اهمیت فراوانی داشته است. شیرازی‌ها در قدیم برای بارور شدن این درخت‌ها آیین‌ها و افسانه‌هایی سروده‌اند.

افسانه ای از جنس خیر و برکت!

رسمی در شیراز قدیم بوده که وقتی درخت بهار نارنجی دیگر بار نمی‌داده یا بارش چندان زیاد نبوده عروسش می‌کرده‌اند! این مراسم این گونه بوده که برای عروس کردن درخت با اره به محلی که بهار نارنج کم بار در آن بوده می‌رفته‌اند. سپس با صدای بلند نیت خود را از آمدن به آنجا اعلام می‌کرده‌اند. به گونه‌ای که درخت هم بشنود! شخص اره به دست، با صدایی رسا می‌گفته که درخت بی‌بار به درد نمی‌خورد و باید آن را قطع کرد. و بلافاصله ادای اره کردن درخت را در می‌آورده که در این لحظه صاحبخانه یا مردم دیگری که در آن محل حضور داشتند وساطت درخت را می‌کرده‌اند.

آن‌ها به عنوان ریش سفید ضمانت درخت را کرده و می‌گفتند که قول می‌دهند سال آینده این درخت دوباره پربار شود! پس از این نمایش شخص اره به دست، از بریدن کوتاه آمده و با درخت اتمام حجت می‌کرده است که سال دیگر پر بار شود. بعد از این اتفاق افراد، درخت بهار نارنج را به اصطلاح خودشان عروس می‌کرده‌اند. یک عروس واقعی! آن هم با کشیدن تور سفید روی درخت، رقصیدن اطرافش و پاشیدن نقل و نبات بر روی شاخه‌هایش! مراسمی که در انتها با آرزو و دعا برای پربار شدن درخت به پایان می‌رسیده است.

 این رسم که یکی از قدیمی‌ترین افسانه‌های محلی شیراز است تنها متعلق به این شهر نیست و در بسیاری از شهرهای دیگر ایران هم با اسامی مختلف برگزار می‌شود. اما می‌توان گفت افسانه‌ عروسی بهارنارنج معروف‌ترین آن‌هاست. افسانه‌ای که در آن خیر و برکت حرف اول و آخر را می‌زند.

پول خوشبختی می‌آورد، باور کنید!

شیرازیا به چی معروفن؟
شیرازیا به چی معروفن ؟ خوبی و نیکی!

حکایت بابا خارکن یکی از آن افسانه‌هایی است که احتمالا بسیاری از شما در کودکی شنیده‌اید. افسانه‌ نیکی کردن یا دلسوزی برای دیگران که در نهایت خیرش به خود انسان بازمی‌گردد. حکایتی از فرود آمدن یک پری یا فردی دانا که از شما طلب درخواستی دارد تا شما را بیازماید.

این حکایت نیز که یکی دیگر از افسانه‌های محلی شیراز محسوب می‌شود، داستان مردی‌خارکن است که با همسر و دو دخترش زندگی می‌کند. مرد خار کن هر روز صبح زود به صحرا می‌رود تا تپه‌ای خار فراهم کرده و در بازار بفروشد. تا اینکه یک روز که از خستگی کنار چشمه‌ای نشسته تا آبی بنوشد، پیرمردی بر او ظاهر می‌شود. پیرمرد از خارکن تقاضا می‌کند تا چند تکه سنگ بزرگ او را هم همراه خارهایش به شهر ببرد.

خارکن که دلش به حال پیرمرد می‌سوزد قبول می‌کند تا آن‌ها را با خودش ببرد. موقع برداشتن سنگ‌ها، پیرمرد به خارکن می‌گوید این سنگ‌ها را برای خودش بردارد فقط حواسش باشد که به ازای آن‌ها، هرماه آجیل مشکل گشا در بین مردم پخش کند. خارکن هم که چندان متوجه نبوده که پیرمرد چه می‌گوید با بی توجهی به خانه آمده و سنگ‌ها را در گوشه‌ای می‌گذارد. یکی از دختران خارکن نصف شب متوجه نوری از جانب سنگ‌ها شده و خارکن را بیدار می‌کند. بله! درست حدس زدید. سنگ‌ها طلا شده بودند!

آجیل مشکل گشایی که مشکل را حل کرد!

به این ترتیب خارکن صاحب چنان ثروتی شد که با پادشاه حشر و نشر می‌کرد و دخترانش هم‌بازی دختران پادشاه بودند. تا یک روز که خارکن برای تجارت می‌خواست به شهر دوری برود. به همسرش سفارش کرد تا حتما آجیل مشکل گشا را این ماه او در میان مردم پخش کند. همسرش هم با بی توجهی سری تکان داده و قبول می‌کند. بعد از مدتی دختران خارکن طبق معمول با دختران پادشاه به آبتنی در اطراف شهر رفته بودند که ناگهان کلاغی بدون آنکه آن‌ها متوجه بشوند گردنبند مروارید دختر پادشاه را می دزدد.

دختر پادشاه پس از آبتنی هر چه دنبال گردنبندش می‌گردد پیدایش نمی‌کند و چون کس دیگری آنجا نبوده به دختران خارکن شک می‌کند. با ناراحتی این موضوع را با پادشاه مطرح کرده و پادشاه هم می‌گوید که کار، کار خودشان است چرا که آن‌ها تازه به دوران رسیده‌اند! بنابراین خارکن را پس از بازگشت به زندان انداخته تا مجازاتش کنند. در این میان خارکن به اینکه همسرش آجیل مشکل گشا را پخش کرده یا نه شک می‌کند. از همسرش می‌پرسد و متوجه می‌شود که حدسش درست بوده و او آجیل را پخش نکرده است. پس به او می‌گوید همین حالا این کار را انجام دهد.

 پس از پخش آجیل در بین مردم، همان پیرمرد که سنگ‌ها را به خارکن داده بود، این بار بر پادشاه نازل شده و داستان مروارید را برایش بازگو و آدرس درختی که کلاغ آن را بر رویش گذاشته نیز می‌گوید. بله! باز هم حدس‌تان درست است. پادشاه به سمت درخت رفته، مروارید را پیدا و خارکن را آزاد و از آن‌ها عذرخواهی می‌کند.

اولین قبله مسلمانان در شیراز!

شیرازیا به چی معروفن؟
شیرازیا به چی معروفن؟ این داستان را بخوانید!

یکی از مکان‌های توریستی شیراز که پشتش حکایت‌های بسیاری هست و مردم باورهای خاصی به آن دارند، مسجد جامع شیراز است. این مسجد در پشت شاه چراغ واقع است و بسیاری از گردشگران حتی بدون توجه خاصی به آن از کنارش می‌گذرند. این مخفی بودن مسجد و پر رمز و راز بودنش تا حد زیادی به افسانه‌هایی که به آن نسبت می‌دهند کمک کرده است.

 قدمت این مسجد به قبل از اسلام می‌رسد و برخی بر این باورند که اینجا در ابتدا آتشکده بوده است. کاوش‌های باستان‌شناسان نیز این باور را به اثبات رسانده. اما به دلیل محدودیت در کاوش‌ها قدمت دقیق آن مشخص نیست. برخی از شیرازی‌ها باور دارند که اینجا محلی است که عصای موسی در آن دفن شده و حضرت عیسی به همراه فرشتگان اسرافیل و میکائیل نیز در این مکان نزول کرده‌اند!

برخی شیرازی‌ها پا را از این فراتر گذاشته و باور دارند این مکان قبل از مکه، کعبه مسلمانان بوده و به آن مسجدالاقصی هم می‌گویند! البته شاید دلیل‌شان برای این باور، محل مناسک حج بودن این مکان باشد. در زمان‌های قدیم وقتی امکان ارسال روحانی وجود نداشته، در این مسجد به آموزش مناسک حج می‌پرداخته و مردم به جای کعبه دور این مسجد می‌گشته‌اند. هر چه که هست مسجد جامع عتیق شیراز یکی از آن مکان‌های پر رمز و رازیست که افسانه سرایان آن را هم بی نصیب نگذاشته و بخشی از افسانه‌های محلی شیراز کرده‌اند.

در آخر

این حکایات بخشی از معروف‌ترین افسانه‌های محلی شیراز بود. شیراز و بسیاری دیگر از شهرهای ایران به دلایل مختلف بستر مناسبی برای افسانه سرایی و رسوم آیینی کهنی بوده‌اند که همچنان سینه به سینه نقل می‌شوند. داستان‌هایی که بخشی از هویت ماست و باید با کوشش فراوان حفظ شوند.  راستی شیراز شما چگونه است؟! با شنیدن نام شیراز یاد چه می‌افتید؟! از نظر شما، شیرازیا به چی معروفن؟

نظرات کاربران